قیصر در قله ادبیات معاصر به مرتبه شکوفایی رسید. کتاب زندگی از منظر شعر نغز او سرشار ازلطف و معنا ، عشق و حماسه و محبت و زیبایی ست. پیغام می دهد که از گل ، رموز شکوفایی و بالندگی بیاموزیم و پیرهن حیات را به عطر و رنگ و نقش شادمانه گل بیاراییم. حال آنکه خود غنچه سان لب از خنده فرو بست و با سفری آرام ، رحل اقامت را به سرزمینی دیگر برد و دوستان و دوست داران خود را اینچنین غمین ، در عوالم رازآلود شعر خود تنها گذاشت.
" غنچه با دل گرفته گفت :
زندگی لب ز خنده بستن است
گوشه ای درون خود نشستن است
گل به خنده گفت :
زندگی شکفتن است
با زبان سبز راز گفتن است
گفتگوی غنچه و گل از میان باغچه
باز هم به گوش می رسد.
تو چه فکر می کنی ؟
راستی ، کدامیک درست گفته اند ؟
من که فکر می کنم
گل به راز زندگی اشاره کرده است
هر چه باشد او گل است
گل یکی دو پیرهن
بیشتر ز غنچه پاره کرده است."
روح بلندش همواره شادان باد.
محمد كاظم دهقاني
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 12,ژانویه,2025